عضو هیات علمی دانشگاه مازندران در یک یادشت علمی - ​تحلیلی آورد؛
بیش از 50 درصد خاک‌های زراعی ایران دچار کمبود یک یا چند عنصر غذایی است
يکشنبه 21 دي 1399 - 19:22:13
پایگاه خبری فجر شمال
گروه اندیشه: عضو هیات علمی گروه جغرافیا دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران در یک یادداشت علمی- تحلیلی، به بررسی ابعاد مختلف دانش جغرافیا و رسالت جغرافی‌دانان در شناخت ایران و موقعیت آن در منطقه و جهان پرداخت  و گفت: بیش از 50 درصد خاک‌های زراعی ایران دچار کمبود یک یا چند عنصر غذایی است.

       به گزارش پایگاه خبری فجر شمال، فرامرز بریمانی عضو هیات علمی گروه جغرافیا دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران در یک یادداشت علمی- تحلیلی، به بررسی ابعاد مختلف دانش جغرافیا و رسالت جغرافی‌دانان در شناخت ایران و موقعیت آن در منطقه و جهان پرداخت و با ارایه این مطلب که ایران کجاست؟آورده است:

 این پرسشی است که هر فردی در نظام آموزشی نوین از دوره ابتدایی با آن مواجه شده است و آموزگاران خردمند به نحو شایسته و درخور، به آن پاسخ داده‌اند. طرح این سوال و آن‌هم از دوره آموزش ابتدایی، نشان از خردمندی پیشینیان ما در آموزش نوین است. آنان برای رسیدن به مقصود، ابزار لازم و سازگار با هدف را نیز مهیا ساخته‌اند، به گونه‌ای که نقشه و کره جغرافیایی، نمونه‌هایی از آن ابزار به شمار رفته و زینت‌بخش فضای آموزشی بوده ‌و هست. همان‌طور که در جامعه‌شناسی«مرتون» یا «ماکس وبر» بر داشتن هدف، ابزار و سازگاری ابزار با اهداف تاکید داشتند.

  

شکل1: کره زمین                                     شکل 2: موقعیت ایران در نقشه جهان

هدف از طرح این موضوع آن‌هم با شروع آموزش نوین، به نظر می‌رسد با جنبش مشروطه هم‌سو بوده باشد، زیرا در ادبیات آن روز از سوی برخی از اندیشمندان تاکید می‌شده که مشروطه یعنی این‌که فرد، «مام» خود را می‌شناسد، به آن تعلق دارد و در عمران و آبادانی آن می‌کوشد و عمل به قانون«قانون‌گرایی» را وجه همت خود می‌پندارد و بدین طریق در سایه‌ قانون به دور از اختلافات قومی، نژادی و زبانی با هم زندگی مسالمت‌آمیزی خواهند داشت.

جالب این است‌که در یکی از کنفرانس‌های بین المللی، جغرافی‌دانان در طرح این سوال که هدف از آموزش جغرافیا چیست؟ یا رسالت آن در نظام تعلیم و تربیت چیست؟، جغرافیا را به چالش کشیده بودند. پس از بحث و گفت وگو، در پایان به این جمع‌بندی رسیدند که وظیفه جغرافیا، شهروندپروری«تربیت شهروندی» است.

در نگاه دیگر نیز این رسالت را در نشست سانفرانسیسکو در امریکا، پس از جنگ جهانی دوم و برای جلوگیری از وقوع جنگی دیگر«جنگ سوم»ملاحظه می‌کنیم. در آن نشست، نماینده هر کشوری، از منظری راه حلی را پیشنهاد کرد. یکی خلع سلاح، دیگری توزیع عادلانه ثروت، یکی هم برداشتن مرز‌ها را ارایه کرد. نوبت به ایران و هیات ایرانی رسید.

در این نشست دکتر سیاسی نماینده هیات ایرانی جنگ و دعوا نتیجه‌ «جهل» دانست و افزود که مردم با فرهنگ‌های یگدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمی‌شناسند به همدیگر احترام نمی‌گذارند و این توهین‌ها نتیجه‌ای جز جنگ ندارد، بنابراین به‌جای سیرکردن شکم، خلع سلاح و برداشتن مرز‌ها، باید سطح دانش مردم و شناخت آن‌ها از فرهنگ همسایگان و ... را بالا برد.  که به‌دنبال آن، کمیسیونی شکل گرفت که اساس آن بالابردن تعلیم و تربیت عمومی بوده است که بعد‌ها عنوان یونسکو به خود گرفت.

با این مقدمه بر گردیم به همان سوال. هر علمی واژگان کلیدی خاص خود را دارد. در جغرافیا یکی از این واژگان‌، موقعیت مکانی است که از طریق بیان مختصات ریاضی« طول و عرض جغرافیایی» و موقعیت نسبی به توصیف و تبیین یدیده‌ها مبادرت می‌ورزند. اگر این دو موقعیت به درستی آموزش داده شود نه تنها آن مقصود، شناخت سرزمینی و در نهایت شهروندپروری حاصل می‌گردد، بلکه در سایه این دانش، عملا به عنوان یک کنشگر در مقیاس خرد«محلی» و یا سیاست‌ورز در مقیاس کلان«تصمیم‌سازی و در مقام تصمیم‌گیری» در عمران و آبادانی کشور نقش‌آفرین خواهد بود و حتی در سطح بین‌المللی از طریق احترام متقابل، با کاهش تنش زمینه مشارکت و همزیستی مسالمت آمیز را رقم خواهم زد.

در کجای سیاره زمین قرار داریم ؟

 ایران در نیمکره‌ شمالی و در عرض‌های معتدله( بین حدود 25 تا 49 درجه) قرار دارد. به عبارتی در حد فاصل بین آب و هوای گرم مرطوب و سرد. اما بیان این مختصات به تنهایی کافی نیست. باید آن را در موقعیت نسبی با همسایگانش شناخت و این، همان کاری است که آموزگاران توانای ما در دوره ابتدایی انجام می‌دهند. طوری که شهروند ایرانی موقعیت مکانی خود و همسایگانش را می‌شناسد. آنچه مغفول می‌ماند و باید بدان اضافه کرد یکپارگی سیاره‌ای یعنی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری عرض‌ها یا مناطق جغرافیایی و موقیعیت نسبی ایران در پهنه سیاره زمین است.

قرار گرفتن ایران در کمربند خشک کره زمین!

            در اینجا نقشه و کره زمین ابزار مهم اما سازگار با اهداف است. این ابزار نشان می‌دهند که چگونه این موقعیت ریاضی« عرض جغرافیایی» در شکل‌گیری آب‌وهوای معتدله و به تبع آن در نوع استقرار و اندازه سکونتگاه‌ها، معیشت و فرهنگ موثر است. اگر باور داشته باشیم که Culture وAgriculture هم ریشه‌اند، می‌توان حدس زد که فرهنگ، متاخر از کشاورزی است. به عبارتی بشر پس از استقرار آبادی که به دنبال یک انقلاب کشاورزی میسر شد، در سایه اسکان و گسترش روابط و تعاملات، زبان، خط و .... در نهایت فرهنگ و تمدن ساخت. چنانچه شکل توپوگرافی(از واژگان دیگر جغرافیا) و نحوه آرایش فضایی آن را به عنوان متغیر دیگر تاثیرگذار، وارد تحلیل کنیم، این مسایل به گونه‌ دیگری رقم می‌خورد. زیرا اولین انتظار از واقع بودن در منطقه معتدله، برخورداری از عناصر اقلیمی« باران، دما، رطوبت و تبخیر» مناسب است، اما با مداخله متغیر فوق مشاهده می‌شود؛ تنها در دامنه شمالی البرز و غربی زاگرس از باران نسبتاً مناسبی برخورداریم. در مقابل، در پهنه وسیعی از ایران و در فلات مرکزی از میزان نزولات جوی کاسته می‌گردد. اگر میزان بارندگی در سواحل جنوبی دریای خزر«آستارا» حدود 1800 میلیمتر باشد، این مقدار در شرقی‌ترین منطقه«سیستان» به حداقل حدود 60 میلیمتر کاهش می‌یابد و در نهایت در یک محاسبه ساده، متوسط بارندگی کشور در خوش بینانه‌ترین حالت، حدود 240 تا 250 میلیمتر در سال خواهد بود که در مقایسه با متوسط جهانی«حدود 800 میلیمتر» به یک سوم تقلیل می‌یابد. در مقابل، به دلیل قرار‌گیری در کمربند خشک کره زمین، مقدار تبخیر به حداکثر فزونی می‌یابد به طوی که از کل ریزش‌های موجود حدود 70 درصد تبخیر و از دسترس خارج می‌گردد. این در حالی است که ایران سالیانه نزدیک به 80 درصد ذخیره آب در دسترس باقی‌مانده از آن را در الگویی نامناسب زیست مصرف می‌کند، به‌طوری که در زمره 17 کشور با شدیدترین تنش آبی جای می‌گیرد.

 

شکل3- موقعیت کشورهای در معرض شدید‌ترین تنش آبی

            از سویی هر شهروند ایرانی، توزیع نامناسب سالیانه باران را نیز تجربه می‌کند. درست به هنگامی که خود و کشت‌ وکارش نیاز به آب دارد، از ریزش‌های جوی در فصول گرم محروم است. حتی در فلات پهناور مرکزی، فاقد منابع آبی سطحی پایدار«رودخانه» است و بعضا در سایه همان موقعیت نسبی و سازند‌ه‌های نمکی، دارای رودخانه‌های فصلی شور و خشک بی‌شمار بر روی نقشه است. در چنین شرایط زیستی دشوار، شاهد وابستگی شدید به منابع آبی ناپایدار زیرزمینی است که استحصال آن در شکل سنتی با احداث چاه و قنات«که گفته می‌شود از شاهکار ایرانیان است» انجام می‌گرفت. با افزایش جمعیت و تغییر شیوه زندگی و با ورود فن‌آوری‌های نوین، امر استحصال، تسهیل و شدت گرفت. امروزه با حدود 760 هزار حلقه چاه، بیش از دو برابر میزان نفوذ آب به سفره‌های زیر زمینی یعنی 46 میلیون متر مکعب از این منبع محدود استحصال صورت می‌گیرد، در نتیجه تعداد دشت‌های ممنوعه از 600 دشت هم فزونی گرفت. این بهره‌برداری بیش از حد با واردشدن آب شور به آب‌های شیرین، دشت‌های کشور که مرکز ثقل استقرار سکونتگاه‌ها است را با خطر شور شدن مواجه می‌سازد و در نهایت با خشک‌شدن چاه و قنات‌ها، روند تخلیه آبادی‌های خالی از سکنه شدت خواهد گرفت، چنان‌چه به توزیع جغرافیایی آبادی‌های خالی از سکنه توجه نماییم، مشاهده خواهد شد اکثریت آنان در فلات مرکزی و در مناطق خشک و نیمه‌خشک به‌ویژه در حاشیه کویر و بیابان‌ها واقع هستند که با خالی‌شدن این آبادی‌ها، ذرات ریک‌های روان هم‌چون سربازان مغول، سکونتگاه انسانی اعم از شهر و روستا را مورد تاخت‌وتاز قرار خواهند داد. این پدیده(کویرزایی) عملا نه تنها در روستاهای خالی از سکنه بلکه در روستاهای داری سکنه عرصه را برای جامعه محلی مولد تنگ‌تر می‌سازد. به‌راستی این‌که حدود 90 درصد ایران با سه حوزه مشخص دشت لوت، دشت کویر و بیابان‌های مسیله، در معرض بیابان زایی قرار دارد تهدید محسوب نمی شود؟

    

توزیع آبادی

1345

1395

تعداد

درصد

تعداد

درصد

کل آبادی

82363

100

96284

100

دارای سکنه

667438

80.7

62284

64.7

خالی از سکنه

15925

19.3

34000

35.3

جدول 1-روند تخلیه آبادی‌های کشور 1395-1345

مطابق جدول 1، طی چهاردهه(1395-1345)، میزان تخلیه آبادی از 19.3 درصد به بیش از 35 درصد افزایش یافته است. به تبع آن، کارکرد‌های اقتصادی این‌گونه از آبادی‌ها در محاق قرار گرفته‌اند و پیامد‌های اکولوژیک آن به مراتب زیان‌بار‌تر است، زیرا فرو نشست ناشی از پایین رفتن سطح سفره‌های آب زیر زمینی، تهدید دیگری است که صرف نظر از کوچک‌شدن مخازن زیرزمینی، در آینده نه چندان دور، تمامی تاسیسات را در معرض خطر قرار می‌دهد. در مقابل شهرها بزرگ‌تر و حاشیه‌نشینی‌ها گسترده‌تر گردید. به‌طوری که جمعیت حاشیه‌نشین آن بیش از 15 میلیون تخمین زده می‌شود. محلاتی که از لحاظ نظری، محل هرگونه بزهکاری بالقوه است و به نوبه خود یک تهدید.

 

شکل 4- نقشه وضعیت محدوده‌های مطالعاتی کشور از نظر محدودیت بهره‌برداری از آب‌های زیرزمین

شکل 5- نمودار روند افزایش حفر چاه (عمیق و نیمه‌عمیق) و تخلیه از آن‌ها در طی 4 دهه اخیر (وزارت نیرو)

 شواهد موجود از تاثیر این موقعیت مکانی در حوزه‌های دیگر زیستی«خاک و پوشش گیاهی» قابل تعمق است. بیش از 50 درصد خاک‌های زراعی ایران دچار کمبود یک یا چند عنصر غذایی است. در خوش‌بینانه‌ترین حالت، میزان فرسایش آن به بیش از دومیلیارد تن در سال تخمین زده می‌شود و از این منظر رتبه نخست را در میان کشورهای دنیا دارا هستیم. اگر ریشه محدویت را عمدتا ناشی ازعامل محیطی« موقعیت جغرافیایی» بدانیم، نقش انسان را در تخریب و یا ساماندهی نمی‌توان نادیده گرفت، اینجاست که ضرورت«شهروندپروری» بیش از پیش حس می‌شود. با این وجود، هر ایرانی، ایران را در زمره یکی از چند تمدن بزرگ جهانی«حتی آخرین آن امریکا» می‌داند و در مقاطعی، آن را سرآمد دیگران می‌خواند، در حالی که اینک، خود را عضوی از کشورهای خاورمیانه یا کشوری از جهان توسعه نیافته و در خوش‌بینانه‌ترین حالت در حال توسعه می‌پندارد. چرا؟

هر کسی از منظر علمی خود، پاسخ و یا پاسخ‌های درخوری خواهد داشت؛ لیکن از منظر جغرافیا علت آن را باید در موقعیت مکانی جستجو کرد. شاید در ابتدا تصوری از جبرگرایی محیطی که بنیانگذار آن جغرافی‌دانان به‌ویژه«السورث هانتینگتون» بوده است و توسط جغرافی‌دانان دیگر از جمله ویدلال دولاپلاش«امکان گرایی» مورد نقد قرار گرفت، لیکن این نظریه از نقش و تاثیر شگرف موقعیت مکانی نمی‌کاهد. ایران امروز بیش از هر روز دیگر به شهروندان مسوول نیازمند است و این شهروندان عمدتا از طریق آموزش«دانش» شرایط و ویژگی‌های سرزمینی ساخته می‌شوند به گونه‌ای که با تغییر نگرش، او را قادر می‌سازد تا در سازگاری با این شرایط«تنگناهای محیطی» برآمده از موقعیت مکانی با بهره‌گیری بهینه و به‌هنگام در مسیر توسعه اما پایدار گام بردارد. این امر در مقیاس کلان مستلزم برنامه فضایی«آمایش» است که این بار، شهروند در جایگاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ایفای نقش می‌کند و در تعامل با دیگران«ملی و بین‌المللی»هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را پیشه خویش سازد که بدان سخت نیازمندیم. در این نوشتار کوتاه، قصد تقلیل عوامل تاثیرگذار(طبیعی و انسانی) و یا نادیده‌انگاشتن آن ها نبود لیکن عینکی که بر چشم نگارنده بوده و هست، جغرافیاست و تنها با تکیه بر یک یا دو تا از واژگان کلیدی«طبیعی» نظیر موقعیت و شکل توپوگرافی بهره جسته و مسایل سرزمینی را مورد مطالعه قرار داده است. امید است همکاران ارجمند از زوایای دیگری به این مهم پرداخته تا شهروند آتی، چگونه‌بودن و زیستن با تنگنا‌ها را آگاهانه انتخاب کند و در پایداری آن بکوشد.


حمیدرضا گل محمدی تواندشتی

انتهای پیام


http://fajreshomal.ir/fa/News/10661/بیش-از-50-درصد-خاک‌های-زراعی-ایران-دچار-کمبود-یک-یا-چند-عنصر-غذایی-است
بستن   چاپ