عاشورا که گذشت، محرم همچنان باقی است، دریابیم زمان را؛ انتظار امام‌حسین(ع) از ما، احیاء سبک زندگی اسلامی است
جمعه 29 مرداد 1400 - 09:20:30
مجید اسدی خبرنگار فجر شمال :/امامان معصوم علیهم‌السلام، بهترین و صالح‌ترین بندگان خداوند برای هدایت انسان‌ها و برجسته‌ترین نمونه‌ها برای پیروی فرزندان آدم از آنهایند.

سید و سالار شهیدان، حتی در میان اولیاء الهی، الگویی شایسته و به عبارت بهتر، شایسته‌ترین الگو است که توسط بزرگان دین و آزادی، در قالب‌های عالی و از جمله دعا و نیایش مورد تحسین و تقدیس و معرفی قرار گرفته است که یکی از آن زیارات، زیارت عاشوراست.

یکی از بندهای زیارت عاشورا، درخواست از خداوند است تا زندگی و حیات ما را همانند حیات‌محمد(ص) و آل محمد(ع) قرار دهد. نویسنده با مراجعه به آموزه‌های قرآنی و روایی به بررسی نقش و جایگاه امام حسین(ع) در تبیین سیره و سنت نبوی(ص) برای الگوبرداری پرداخته است.


تفسیرگر قرآن
قرآن، کتاب راهنمای الهی است. در آن، به همه نیازهای انسان جهت دستیابی به مقام خلافت الهی و سعادت ابدی بیان شده است.(بقره، آیات 1 تا 5 و 38) اما این کتاب به گونه‌ای است که مخاطبان در هر سطح به میزان فهم و درک خود بهره می‌گیرند و بهترین بهره‌گیری از سوی مخاطب اصلی یعنی پیامبر(ص) صورت می‌گیرد و سپس نفس و جان ایشان(آل عمران، آیه 61) و کسانی که به عنوان اوصیای آن حضرت(ع) معرفی شده و در مقام جانشین قرار گرفته‌اند؛ ‌زیرا آنان نیز دارای طهارت و عصمتی هستند(احزاب، آیه 33) که قرآن را از منبع صدور آن می‌گیرند(واقعه، آیات 78 و 79) و فرشتگان الهی بر خانه دل‌های ایشان فرود می‌آیند(نور، آیه 36) و از حقایق قرآن و هستی آگاه می‌سازند.(قدر، آیه 4).

آیات قرآن با همه روشن بودن به دلیل ویژگی‌های خاص از جمله حامل معارف و حقایق بی‌پایان الهی بودن(اسراء، آیه 84) دارای متشابهاتی است. خداوند در آیه 7 سوره آل عمران بصراحت آیات قرآنی را به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم کرده است. فلسفه وجودی متشابهات می‌تواند امور چندی باشد ولی یکی از مهم‌ترین آنها، آزمون الهی است که موجب می‌شود دل‌های بیمار به سوی متشابهات رفته و آن را بستر و زمینه‌ای برای مخالفت با حقایق دین و قرآن قرار دهند و به مخالفت با خدا و پیامبر(ص) و اولیای الهی(ع) بپردازند و از اطاعت خودداری کنند.(آل عمران، آیه 7).

برای اینکه متشابهات قرآنی حل شود می‌بایست آن را به محکمات ارجاع داد؛ اما از آنجایی که نسبت محکم و متشابه در آیات، بسته به مخاطب است، آیه‌ای که برای کسی محکم است برای دیگری متشابه است و برعکس. از این رو،‌ لازم است تا قرآن مفسر یا مفسرانی داشته باشد که نخستین و اصلی‌ترین مفسر قرآن خود پیامبر(ص) است. البته برخی تلاش کردند تا با تفسیر قرآن به قرآن، متشابهات را تفسیر کنند و بر همین اساس می‌گویند که نخستین مفسر قرآن،‌ خود قرآن است؛‌ اما باید توجه داشت که این آیه‌ای که به عنوان محکم قرار می‌گیرد تا متشابه قرآن بدان تفسیر شود،‌ این محکم بودن خود را از تفسیر پیامبر(ص) به دست آورده است؛‌ هر چند که بر این باوریم که ظواهر قرآن همانند همه ظواهر الفاظ، حجت است؛ اما قرآن دارای بطون و نیز تاویلات بسیاری است که هر کسی می‌تواند به بطن و تاویلی تکیه کرده و آن را تفسیر کند؛‌ در حالی که همه این بطون و تاویلات درست است و مراتب قرآنی و مفاهیم آن را تشکیل می‌دهد؛ زیرا الفاظ قرآنی همانند اصل وجود یا نور، دارای مراتب شدت و ضعف است که به آن مراتب تشکیکی می‌گویند؛ یعنی همه یک حقیقت را نشان می‌دهند، هر چند که از نظر مصادیق متنوع خواهند بود.
به عنوان نمونه عرش در لغت عربی به معنای تخت است. در آیات قرآن از تخت ملکه سباء سخن به میان آمده و حضرت سلیمان(ع) درخواست می‌کند که عرش شاهی او را به نزدش بیاورند که در رقابت عفریتی از جن و عالم به کتاب از انسان، این عالم انسانی است که مسئولیت آوردن آن را به عهده می‌گیرد.(نمل، آیات 39 و 40).

اما بیشترین کاربرد واژه عرش برای خداوند است. حال این پرسش مطرح می‌شود که مراد از عرش الهی چیست؟ اینکه در قرآن آمده که ذات اقدس الهی روی عرش فرمانروایی می‌کند(فرقان، آیه 59) و خداوند صاحب عرش است(غافر، آیه 15) و گروهی عرش او را حمل می‌کنند(غافر، آیه 7) این عرش نمی‌تواند همین تخت ساخته از سنگ و چوب و امور مادی باشد. بلکه مراد از عرش همان‌طوری که هم از وجود مبارک پیغمبر از طریق ما امامیه و هم از وجود مبارک امام صادق(ع) رسیده، چهارپایه عرش از تسبیحات اربعه، یعنی «سبحان الله و الحمد لله و لا إله الاّ الله والله أکبر» است. پس خداوند بر پایه توحید و سبّوح بودن و قدّوس بودن و کبریایی خود عالم را اداره می‌کند. این گونه است که با تفسیر پیامبر(ص) و امام صادق(ع) آیه متشابه به محکم تبدیل می شود و جزو محکمات قرار می‌گیرد.

پس اینکه خداوند در آیه نخست سوره هود می‌فرماید: این به یک معنا تنها برای پیامبر(ص) محکم است و برای دیگران با مراجعه به پیامبر(ص) و دیگر مفسران از عصمت و طهارت(ع) است که محکم می‌شود و از متشابه بودن بیرون می‌آید.

پس اگر خداوند در آیه 23 سوره زمر می‌فرماید: خداوند بهترین سخن کتاب قرآن را متشابه مثانی فرو فرستاده است؛ این بدان معناست که این قرآن دیگر متشابه در برابر محکم نیست، بلکه همگون و همانند است. به این معنا که یک حقیقت، تصریف شده و به اشکال گوناگون تجلی و ظهور یافته است که میان همه آنها همگونی و همسویی و هم‌آوایی وجود دارد. در اینجا وقتی سخن از تشابه می‌شود به معنای این نیست که دارای چند احتمال است که معنای مراد از آن مشخص نبوده و یا غلط‌انداز و شبهه‌افکن باشد، بلکه به معنای آن است که همه آنها شبیه، هماهنگ، همگون، هم‌آوا، هم‌سو و همتای هم هستند.

دلیل بر این معنا واژه مثانی است. گفته می‌شود مثنا از واژه تثنیه است و زمانی که دو چیز هماهنگ باشند می‌گویند اینها مثنای یکدیگر هستند و با هم تناظر و تعاطف دارند، اما اگر بیگانه باشند اصطلاح مثنی و تثنیه به کار نمی‌رود. در معماری وقتی دو ستون به شکل هلالی به هم گرایش داشته و به هم بسته باشند می‌گویند میان این دو ستون هماهنگی و انعطاف و گرایش و همگونی است و همسوی هم قرار گرفته‌اند. پس وقتی همه آیات ناظر، همسو، هماهنگ با هم و شبیه یکدیگر باشند، این دیگر متشابه به معنای دارای احتمالات نیست، بلکه با همه تنوع و تعدد ظاهری به سوی هم منعطف هستند و گرایش دارند و یکدیگر را محکم می‌کنند. پس آیه 23 سوره زمر می‌خواهد بگوید همه آیات قرآن محکمات هستند چنانکه در آیه نخست سوره هود بیان شده است. اما این زمانی است که تفسیر مفسرانی چون اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در کنار باشد، وگرنه همچنان تشابه مراد در آیه 7 سوره آل‌عمران وجود دارد و بیماردلان در دام فتنه خواهند افتاد. این مفسران همان کسانی هستند که خداوند در آیه 7 سوره آل عمران آنان را به راسخون فی‌العلم معرفی کرده است.

اصولا خداوند در آیات قرآن کلیات را گفته است و مفسر مفاهیم قرآنی در حوزه عقاید و احکام و اخلاق ، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند. از این رو برای تبیین احکام نماز، روزه، حج ، خمس، زکات، جهاد و مانند آن می‌بایست به مفسران الهی قرآن(ع) مراجعه کرد تا هم از متشابهات در امان ماند و هم احکام جزیی و راه‌های انجام اعمال عبادی را شناخت و حقیقت مفاهیم اعتقادی چون توحید و معاد را به دست آورد.(حشر، آیه 7).

خداوند در آیه 7 سوره حشر و در آیات دیگر از جمله 31 و 32 سوره آل‌عمران و نیز آیات 59 سوره نساء و 3 و 55 سوره مائده 33 سوره احزاب و مانند آنها از مردم می‌خواهد تا برای شناخت حقیقت آیات قرآن و راه‌های اجرا و عمل به آموزه‌های وحیانی آن، به سنت و سیره پیامبر(ص) و اهل‌بیت عصمت طهارت(ع) مراجعه کنند که جز به وحی سخن نمی‌گویند و از هرگونه پلیدی پاک و منزه هستند.


سرمشق و مفسر دینداری
از آنجایی که انسان‌ها حتی در فهم و عمل به آموزه‌های محکم قرآن، دچار مشکل هستند و در مقام اندیشه گرفتار شک و در مقام عمل دچار تردید می‌شوند، لازم است دارای سرمشق‌هایی باشند که فکر و عمل ایشان مطابق با حقایق هستی باشد. یعنی افرادی که خود تاویل عملی و عینی آیات قرآن باشند و اگر بخواهیم قرآن را تجسم و عینیت بخشیم ، بتوانیم بگوییم که اینان همان قرآن مجسم هستند و باید همه مفاهیم و حقایق را به وجود ایشان ارجاع داده و بازگردانیم. پیامبر(ص) و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) این‌گونه هستند و می‌توان به آنان برای تفسیر و تاویل آیات و تبدیل متشابهات به محکمات رجوع کرد.

اما شکی نیست که ابلیس این شیطان سوگند خورده هرگز بیکار نمی‌نشیند و اجازه نمی‌دهد که مردم با هدایت الهی راسخان در علم و مفسران قرآن، سعادت را در اطاعت آنان به دست آورند. این گونه است که به کمک دوستان و اولیای خود، شیطنت کرده و راه را برای مراجعه مردم به بیوت نور بستند و مردم را گرفتار مشتابهات ساختند و از دین اسلام دور کردند. این‌گونه است که با همه تاکیدات خداوند و پیامبر(ص) بویژه در عید غدیر، سقیفه بنی‌ساعده را برپا و مفسران قرآن را خانه‌نشین کردند.

دشمنان و کافران و منافقان در یک بازی شیطنت‌آمیز، چنان مردم را گمراه کردند که حقیقت اسلام از زندگی مردم جدا شد و مردم پوستین اسلام را وارونه به تن کردند. این‌گونه شد که سبک زندگی مردم از فلسفه زندگی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متمایز و جدا شد و امت اسلام رنگ و رویی دیگری در فکر و عمل گرفتند و از صبغه و رنگ الهی دور شدند.


امام حسین(ع) خود در بیان علت و فلسفه قیام خویش می‌فرماید که به قصد اصلاح امت قیام کرده تا مردم در فکر و عمل به سبک زیست پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) بازگردند که نمایندگان پیشین تفکر الهی و قرآنی بودند. آن حضرت(ع) می‌فرماید: من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از برای استکبار و بلندمنشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم؛ بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد(ص) است. من می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابیطالب(ع) رفتار نمایم. (مقتل خوارزمی، ج1ص188)

از این عبارت و مانند آن بر می‌آید که سبک زندگی مردم به سبب تغییر در ماهیت فلسفه زیستی که از سوی غاصبان خلافت انجام گرفته، تغییر کرده است و لازم است تا با قیام، اصلاحات انقلابی انجام گرفته و با حذف رهبران فاسد، جامعه اصلاح شود.

از نظر آن حضرت(ع) هرکسی که بر مکتب قرآن و عترت طاهره(ع) باشد نمی‌تواند با مثل یزید بیعت کرده و او را به عنوان رهبر انتخاب کرده و سرنوشت دنیا و آخرتش را به او سپارد؛ زیرا دو فلسفه و سبک زیست متفاوت و متقابل یکدیگر است و امکان ندارد که بتوان میان ظلم و عدل، خوب و بد، حق و باطل، کفر و ایمان جمع کرد. آن حضرت(ع) می‌فرماید:  ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستیم، مائیم که ملائکه بر خاندانمان نازل می‌شدند، خدا دنیا را به ما افتتاح نمود و به ما ختم خواهد کرد. یزید مردى فاسق و شراب‌خوار، قاتل مردم بى‏گناه است. او شخصى است که به طور علنى فسق و فجور می‌کند. شخصیتى مثل من ابدا با یزید بیعت نخواهد کرد. (لهوف، سید بن طاووس، ص17)

آن حضرت(ع) بر اساس همین فلسفه و اینکه دو فلسفه حیات متقابل یکدیگر هستند پذیرش خلافت یزیدی را به معنای نابودی همه زحمات پیامبران می‌داند که از آدم(ع) تا خاتم(ص) برای اسلام زحمت کشیده  وخود را به رنج افکنده‌اند. او به عنوان وارث همه پیامبران(ع) می‌بایست در برابر کفری که در قالب اسلام خود را ظاهر کرده قیام کند و اسلام حقیقی را از هر گونه تحریف علمی و عملی نجات دهد. از این رو می‌فرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ و على الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّه براع مثل یزید؛ آنگاه که جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى همانند یزید گردند، باید فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع کرد. (لهوف، ص12).


امام حسین(ع) می‌بیند که مردم با فریب منافقان، اسلامی را از قرآن برگزیده‌اند که ظلم یزیدی و حکومت و خلافت او را به عنوان جبر الهی و خواسته خداوند می‌پذیرند و می‌گویند که خداوند مشیت کرده و خواسته است و باید پذیرفت. این فکر جبری که برگرفته از آیات متشابهات قرآن است، دام بزرگی برای مسلمان و مسلمانی شد و منافقان طالب قدرت و ثروت به آن آویختند و با قلوب بیمار خود مردم را گمراه کرده و از  دین اسلام دور ساختند و فلسفه و فکر و سبک زندگی مردم را دگرگون کردند.

بنابراین، امام حسین(ع) می‌بایست با قیام خود نشان دهد که این فلسفه و سبک زیستی که به نام اسلام معرفی و در جامعه نهادینه شده است، ‌ارتباطی به قرآن و اسلام و سنت و سیره پیامبر(ص) و فلسفه بعثت پیامبران ندارد.

فلسفه قیام حسینی(ع) به ما می‌آموزد که همواره باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم که کسانی دین فروش و منافقان با آیات متشابه، حقیقت دین و دینداری را دگرگون کرده و فلسفه و سبک زندگی ما را براساس هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی شکل دهند. همان طور که در زیارت عاشورا و ادعیه ماثور دیگر از خدا می‌خواهیم: خدایا زندگی و حیات ما را حیاتی همچون حیات محمد(ص) و آلش(ع) و مرگ ما را چون مرگ ایشان قرار ده،» باید خودمان را برای زندگی همانند زندگی و مرگ ایشان آماده کنیم. برای رسیدن به این هدف می‌بایست غیر از دعا خودمان نیز تلاش کرده و با درک فلسفه زیست و سبک زندگی آنان که در روایات به عنوان سنت و سیره ایشان مطرح شده خود را محمدی و علوی و حسینی سازیم.

مراجعه به زندگی و سنت و سیره ایشان می‌تواند هرگونه متشابهاتی را که در برابر محکمات قرار می‌گیرد، برای ما تبدیل به محکمات کند و امکان دهد تا ما از هر گونه تشابه تقابلی به تشابه تطابقی برسیم که همه متشابهات هم‌سو و هماهنگ با هم به یک هدف والا و متعالی چون عدالت در جامعه و خدایی شدن در جان و جامعه دعوت می‌کند.

http://fajreshomal.ir/fa/News/14855/عاشورا-که-گذشت،-محرم-همچنان-باقی-است،-دریابیم-زمان-را؛-انتظار-امام‌حسینع-از-ما،-احیاء-سبک-زندگی-اس
بستن   چاپ