گروه
تفکر و اندیشه: عضو هیات علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه
مازندران، در یک یادداشت تحلیلی به بررسی رابطه ضرورتهای تمدنی با تولید
علم پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری فجر شمال، دکتر مهران رضایی عضو هیات علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مازندران، در یک یادداشت تحلیلی به بررسی رابطه ضرورتهای تمدنی با تولید علم پرداخت.
وی در این یاداشت تحلیلی آورده است:
در طول تاریخ، دورههای تمدنی مختلفی ظهور داشتهاند. این تمدنها«فارغ از تاثیرات مفید یا مضر آنها»، رابطهای مستقیم با تولید علم به خصوص در حوزه علوم انسانی داشتند. میتوان قایل به نوعی رابطه دو سویه بین تولید علم«به خصوص علوم انسانی» از سویی و تمدنها از سوی دیگر بود. تمدنها وقتی شکل میگیرند که نوعی نگاه جدید در حوزه علم اتفاق افتد و در ادامه، با قوت گرفتن تمدنها، علوم مرتبط نیز قوت میگیرند. در ادامه اشاراتی در این زمینه تقدیم میشود.
برای اعتبارسنجی کیفیت یک تمدن، میتوان سطح رابطه تمدن با دانشمندان و توجهی که به تولید علم میکند را مدنظر قرار داد، هرچه یک تمدن سطح بالاتری داشته باشد، دانشمندان و تولید علم واقعی، در آن بیشتر مورد احترام است. این تبیین را میتوان گستردهتر نمود و ظهور و سقوط تمدنها را نیز در گرو توجه و یا عدم توجه به علم حقیقی«به خصوص علوم انسانی» دانست.
شواهد و مثالهای زیادی برای این مدعا وجود دارد؛ از ایران باستان تا یونان باستان، از تمدن اولیه اسلامی تا تمدن ایرانی - اسلامی شیعی که در دوران صفویه شکل گرفت. در همۀ این ادوار، یکی از مهمترین ویژگیها توجه به علوم به خصوص علوم انسانی بوده است. هرکدام از این تمدنها در دوران خود، در محیط پیرامونی و بستری که در آن ظهور داشتهاند، مشهور به توجه ویژه به علم بودهاند. در امتهای اسلامی، علوم انسانی با اسلام گره خورده و مکاتب و جریانات مختلف علمی با رویکرد انسانی- اسلامی را تشکیل دادهاند.
توسعه حکومت صفویه به شکل تمدن، مرهون اندیشمندانی مانند میرداماد، شیخ بهایی، ملاصدرا، علامه مجلسی و ... بوده است؛ در ادامه، همین تمدن صفوی به نوبه خود، سبب رشد این دانشمندان و تفکرات آنان شده است.
به دیگر سخن، دانشمندان تمدنساز هستند و تمدنها نیز دانشمندساز. از طرفی، تمدنها به دانشمندان نیاز دارند تا برای مدیریت اجتماع بتوانند از آنها استفاده کنند و از طرفی دیگر، تمدنها با سرمایهگذاری و حمایت از دانشمندان، سبب توسعه علوم مختلف و همین طور، سبب ظهور اندیشمندان جدید میشوند.
ایران در عصر انقلاب اسلامی، نیز به عنوان یک ظهور تمدنی در این دوران نوین، مستثنی از این قاعده نیست. در شکلگیری انقلاب، اندیشمندان بسیاری حضور داشتند؛ در راس آنها امام خمینی(ره) و همچنین بزرگانی مانند استاد مطهری، بزرگانی که اصلیترین تخصص ایشان بحثهای علوم انسانی- اسلامی بوده است.
از طرف دیگر، همین انقلاب سبب تقویت و توسعه مطالعات در حوزههای متفاوت علمی، از جمله علوم انسانی - اسلامی بوده است. مهمترین محور در مطالعات علوم انسانی - اسلامی، پاسخ گویی به نیازهای نوپدیدی بود که اجتماع در همین تمدن نوین به آن نیاز داشته است. با تحقق انقلاب اسلامی، شئون حکومتداری، نیازمند تولیدات جدید علمی بود تا این امکان فراهم گردد که جامعه جدید را با توجه به آنها مدیریت کرد. خالی از لطف نخواهد بود که به چند نکته آسیبشناسانه نیز اشاره شود؛ نیازهای پی در پی در جامعه تحولخواه امروزی، محتاج تولیدات جدید علمی است.
یکی از ویژگیهای جوامع انسانی در دوران پست مدرن، که البته با ظهور رسانههای جدید همزمان شده است، تغییر متناوب ذایقه افراد اجتماع در زمینههای گوناگون است. این تغییر ذایقه را نمیتوان با اسلوبهای ثابت علمی-مدیریتی، تدبیر کرد. به نظر، بحث«اسلام و مقتضیات زمان» استاد مطهری و مبحث«اعتباریات علامه طباطبایی» ناظر به همین تغییرپذیری و راهکارهای تطابق با آن نگاشته شده است. علامه طباطبایی، یکسری از امور را به عنوان حقایق و اصول مطرح میکند و برخی امور را بهعنوان اعتباریات.
اعتباریات بر اساس حوایج و نیازهای محیط بوده و با آنها تغییر میکند. مدیر تصمیمساز، باید توان تشخیص حوایج و نیازهای اجتماع برای ایجاد اعتباریات و قوانین درست را داشته باشد؛ در جامعه اسلامی، ابزار اصلی مدیر در این زمینه، علوم انسانی - اسلامی است که به اقتضای نیازهای اجتماعی و ضرورتهای تمدنی، به صورت کارآمد و به روز، تبیین شده باشد.
نکته پایانی اینکه تمدنها نیاز اساسی به علم دارند. تضعیف علم، در نهایت منجر به انحطاط تمدن میشود. اختلال در فرآیند تولید علم، در واقع اختلال در مسیر نیازسنجی صحیح و مدیریت اجتماع و در نهایت اختلال در تمدنسازی است.
خبرنگار پایگاه خبری فجر شمال
حمیدرضا گل محمدی تواندشتی
انتهای پیام