به گزارش پایگاه خبری فجر شمال، نمایش «هـراس» به نویسندگی و کارگردانی بهزاد شاهنده از گروه تئاتر کله ونگ وابسته به انجمن هنر های نمایشی ساری از هفتم لغایت 12 مهر ماه 98 در آمفی تئاتر سلمان هراتی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساری به روی صحنه رفت.حمیدرضا گل محمدی تواندشتی کارشناس و منتقد تئاتر مازندرانی:فرهنگ بومی محلی همانند بسیاری از فرهنگها در جهان یک فرهنگ محلی ـ منطقهای است که دارای مرز معین فرهنگی است. افراد بومی از طریق آن خود را با دیگران غیر بومی متمایز میکنند .رسوم و سنت های کهن در همه جای دنیا نشانگر هویتی جوامع است، شناسنامه ای که هیچ گونه نمود مادی خارجی ندارد و در هر حالتی اعم از حاضر و غایب، می تواند معرف شخصیت آن جامعه باشد.حفظ این نشانگر هویتی، ضروری ترین اقدام برای حفاظت از میراث، آداب، رسوم و فرهنگ هر منطقه است و مهم تر از همه بیشترین نقش را در انسجام و پیوستگی اجتماعی بر عهده دارد.بهزاد شاهنده هنرمند فعال و پیشکسوت عرصه هنرهای نمایشی استان مازندران و سرپرست گروه تئاتر کله ونگ ساری که فعالیت های هنری خود را از سال 68 آغاز کرده، دغدغه درونی اش احیای رسوم و سنن فراموش شده مازندران است که سال های سال است که عمر خود را در آن جا سپری می کند.وی با پژوهش در آداب و رسوم وسنن مازندرانی و انتقال آن با شیوه هنر های نمایشی به نسل جدید که از آداب و رسوم و فرهنگ غنی مازندرانی دور مانده اند، سعی بر آن دارد که به احیای این فرهنگ گم شده در زمان حال بپردازد.شاهنده تا کنون بیش از 20 اثر نمایشی را به روی صحنه برده است از میان این آثار، تعداد شش اثر آن به فرهنگ بومی محلی مازندران پرداخته که جهت نوشتن و به روی صحنه بردن این نمایش نامه ها پژوهش های دقیقی را در باره فرهنگ و هنر بومی مازندران به سرانجام رسانده است.نمایش «هراس» هفتمین نمایشی است که با دغدغه نویسنده وکارگردان به فرهنگ بومی محلی مازندران به روی صحنه رفت، تحقیق و تفحص در آیین های ناب مازندران از ویژه گی های نویسندگی شاهنده است.شاهنده نمایش نامه «هراس» بیست سال پیش به رشته تحریر در آورد، که اخیرا در سالن سلمان هراتی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساری به روی صحنه برد و مقصدش را برای گام نخست با حضور در جشنواره استانی 98 که سی و یکمین جشنواره تئاتر استان مازندران هست، اعلام کرد.واما در باره نمایش «هراس»، خلاصه داستان این نمایش می پردازد به موجودی ناشناخته که با هجوم خود به آبادی جوانی به نام «تیکا» را که سر پهلوان است از بین می برد.به فرمان پیران آبادی و بزرگ آنان پیر دونا «پیر دانا» که از جایگاه خاصی برخوردار هستند، چند تن از جوانان آبادی جهت شناسایی و مقابله با «هراس» انتخاب، و وارد عمل شوند.خواهرسر پهلوان کشته شده به دلیل عشق به برادر و کینه ای که به جهت کشته شدن برادرش در سینه می پروراند، تصمیم می گیرد تا به همراه دیگر پهلوانان منتخب به مقابله با «هراس» بپردازدو...طبق سنت و باور های مردم آبادی، هر پدر مادری که تک پسرش کشته می شود برای دق مرگ نشدن آن ها یک دختر خانواده مجبور یا مامور به عروسی اجباری است بنام عروسی سیاه تا با آوردن داماد در خانواده جای خالی پسر برای والدینش را پر کند و...طراحی صحنه این نمایش همانند نمایش های دیگر شاهنده که در جهت فرهنگ بومی محلی گام بر می دارد پرهزینه، فوق العاده، چشم نواز و در خدمت نمایش قرار داشت.طراحی لباس مناسب مردان و زنان روستایی، با بهره گیری مناسب از لباس های محلی مردان مناطق جنگلی کوهستانی و طراحی لباس زنان برگرفته از منطقه جلگه ای مازندران که نوستالوژی تماشاگران نسل قدیم را به همراه داشت .در طراحی نور از نور تخت بهره برده بود و طراحی نور خاصی دیده نمی شد، اما این طراحی در خدمت نمایش بود.تابلو سازی های زیبا در اجرا،که در پایان کار با تابلوی بسیار زیبای مرگ به پایان نمایش منتهی شد.بازی خوب و روان بازیگران، انتقال مفاهیم با زبان بدن، استفاده و بهره گیری از اکساسور و وسایل صحنه، بهره گیری از موسیقی محلی، حرکات موزون با نوا های بومی مازندران ، افزون در زیبایی کار بود.در پایان می توان گفت که این کار نیز همانند کار های دیگر شاهنده از ساختار خوبی برخوردار بود و اجرای موفقی را به همراه داشت.انتهای پیام