در
این نمایش«عرفان مدانلو»، «شبنم ساداتی»، «افسانه مختابادی»، «سارینا
مصلحی»، «پوریا علیجانی»، «عرفان جعفری»، «علی جلالی»، «علی رستملو» و
«کوثر اکبرزاده» به ایفای نقش پردا ختند.
عوامل فنی این نمایش را «کوثر اکبرزاد» به عنوان منشی صحنه و گریم،
«یونس رهبر» به عنوان طراحی نور و افکت و بروشور وپوستر، «سجاد علیجانی»
به عنوان عکاس ، «ماجد مدانلو» به عنوان مدیر صحنه ، «کوثر نوازنده» به
عنوان مدیر تدارکات و « معصومه مدانلو» به عنوان طراحی لباس این نمایش
همکاری داشتند.
حمیدرضا گلمحمدی تواندشتی، کارشناس و منتقد نمایش مازندرانی و دبیر کانون تئاتر سیاوشدان جهاد دانشگی در نیم نگاهی به این نمایش اورده است:
«پژمان شاهوردی» نویسنده این اثر متولد سال 1359
ازشهرستان بروجرد ، سال های سال در زمینه های تئاتر خیابانی، عروسکی و
صحنه ای فعالیت دارد وی علاوه برکارگردانی به نویسندگی نیز می پردازد و
درزمینه متون نمایشی آثار بسیاری در موضوعات مختلف و دفاع مقدسی به رشته
تحریر در آورده است.
این نمایش در حوزه دفاع مقدس است و به گوشه ای از
حماسه های مردم خرمشهر می پردازد کند. موقعیت زمانی نمایش مربوط به سال
های بعد اتمام جنگ است و به خاطراتی در زمان جنگ می پردازد.
خلاصه
داستان این نمایش به ماجرای پسری می پردازد که در زمان جنگ در خرمشهر پدر و
مادرش را از دست داده ، خانواده ای او را تحت سرپرستی خود قرار داده و به
عنوان فرزند خود بزرگش می کنند ، در خانواده ای که وی بزرگ شده است
دختری هم سن سال خودش هم وجود داشت که همزمان در این خانواده تازمانی که به
سن قانونی می رسند بزرگ می شوند، پسر به ماهیئت اصلی خویش پی می برد و به
همین خاطر با دختری که خواهرش به حساب می آید به مسجد جامع خرمشهر می روند
تا در محل شهادت پدر و مادرش حضور پیدا کنند، ماموران نگهبانی مسجد به آن
ها مشکوک شده ایشان را به اتاقک نگهبانی هدایت کرده تا اینکه ماهیت این
دخترو پسر مشخص شود و ....
نمایش در حول سه داستان موازی دختر و پسر،
شخص کفش دزدی که از مسجد جامع کفش دزدی می کرد و شخصیت روان پریشی که به
اتاقک نگهبانی مراجعه می کرد، دور می زند.
نمایش با موضوعی اجتماعی مربوط به زمان دفاع مقدس همرا با معضلات جنگ و با فضایی جدی و کمدی همراه است.
در صحنه های مختلف نمایش با یادآوری خاطرتی به زمان دفاع مقدس برمی گردند و
مآموری که از آن ها بازجویی می کرد با تعریف خاطره پسر و دختر جوان پی به
ماجرای خود و نامزدش می برد که در زمان کودکی همان پسر همراه با مادر
پسرزمان یاری رساندن آن ها به شهادت رسیده اند.
نمایش به شیوه
رئالیست«واقعی» اجرا شد و در صحنه هایی به خاطرات گذشته بر می گشت که با
استفاده از نور فضاهایی سورئالیستی«فرا واقعی» ایجاد می شد که تنوع تصاویر
در این نمایش شاهد بودیم.
مخاطبان با ورود به سالن با صدای یک موسیقی
آرام و یک تابلو در زیر نور سبز روبرو می شدند که شروع خوبی را برای
مخاطبان به همراه داشت تا اینکه بر صندلی های خود بنشینند، پس از نشست
مخاطبان بر روی صندلی و سکوت حاکم بر سالن نمایش با نور تختی کار خود را
آغاز کرد.
طراحی صحنه از یک دکور واحد و اقعی تشکیل شده بود که تعادل و
توازن در صحنه نیز رعایت شده بود ، با رفتن نور لوازم صحنه عوض می شد و
در هنگام تعویض صحنه پخش موسیقی ملایمی کمک می کرد که فشاری به مخاطبان در
زمان تعویض دکور صحنه در تاریکی سالن وارد نشود.
این نمایش از طراحی نور و لباس مناسب برخوردار بود ، اما در طراحی گریم با ضعفی شدید مواجه بودیم.
کارگردانی
به خوبی صورت پذیرفته بود و بازی بازیگران نقش سمیه، شخص روان پریش، نقش
مادر و سرباز از لحاظ بیان، صدای رسا و انعطاف بدنی، بازی احساسی و زیر
پوستی عملکرد خوب و قابل قبولی از خود بر جای گذاشتند. مخصوصا بازیگر نقش
روان پریش که با حضورش در صحنه فضا را می شکند و شوکی بر نمایش وارد می
سازد، که به روند رو به رشد نمایش کمک بسزایی کرده بود، اما بقیه بازیگران
نتوانسته بودند بازی خوب و روانی از خود ارایه دهند و نبود بیان و صدای
رسا، بازی احساسی و زیر پوستی به روند رو به رشد لطمه وارد کرده بودند ، و
حتی یکی دو نفر از بازیگران با ته لهجه مازندرانی خود نیز به کار لطمه وارد
کردند. با این وجود بازی در سکوت های خوبی برجای گذاشتند.
در پایان می توان گفت این نمایش از لحاظ کیفی در اجرا به بیش از 60 درصد موفقیت دست پیدا کرده است.
پایگاه خبری فجر شمال
انتهای پیام