بزرگنمایی:
مجید اسدی خبرنگار فجر شمال در
سال سوم هجری و در شب نیمه ماه رمضان ـ که بهترین ماههای خداست ـ خانه
امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را
با خود به خانه وحی آورد. در این شب فرخنده، سبط اکبر پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله وسلم، حضرت امام حسن علیه السلام چشم به جهان گشود و شهر
مدینه را غرق نور کرد.
هنگامی
که امام حسن علیه السلام به دنیا آمد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
در سفر بودند و امیرالمؤمنین و فاطمه علیه السلام چشم به راه بازگشت. ایشان
پیامبر پس از مراجعت از سفر، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه علیهاالسلام
وارد شد. هنگامی که خبر تولد نوزاد را به ایشان دادند، شادمانی وجود حضرت
را فرا گرفت.
زمانی که کودک را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله
وسلم آوردند، حضرت رو به علی علیه السلام کرده، فرمود: «آیا او را نام
گذاری کرده ای؟» عرض کرد: «من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمیگیرم». رسول
خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من هم در نام گذاری بر خداوند سبقت
نمیجویم». در این هنگام جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای متعال به
وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خداوند تو را فرمان داده که نام پسر
هارون، «شبر» را بر او بگذاری». حضرت فرمود: «زبان من عربی است». جبرئیل عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را «حسن» نامید.
حضرت
امام حسن مجتبی علیه السلام اولین مولودی است که از نظر شرافت نسب، هیچ
کسی به پای او نمیرسد. جد بزرگوارش پیامبر و خاتم الانبیا، پدر گرامی اش
اولین امام و سیدالاوصیا، و مادر مکرمش، صدیقه اطهر سیده النساست. هیچ کس قبل از امام حسن علیه السلام دارای چنین شرافت نسب و خاندانی نبوده است.
او در مکتب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه
السلام رشد یافت و در دامان برترین زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا
علیهاالسلام، بزرگ شد.
کنیه آن حضرت «ابومحمد» بوده است. جد بزرگوارش او را «ابومحمد» خطاب مینمود و کنیه دیگری برای آن حضرت ذکر نشده است.
اما
برخی از القاب آن حضرت بدین شرح است: زکیّ، مجتبی، سیّد، تقی، نقی، طیّب،
ولی و برّ مشهورترین این القاب، مجتبی و تقی است و نیز سیّد، که پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله وسلم امام حسن علیه السلام را بدان ملقب فرموده
اند.
میتوان
گفت بهترین و شادترین دوران زندگانی امام حسن علیه السلام همان دورانی است
که با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم گذشت. امام حسن علیه
السلام حدود هفت سال و شش ماه از عمر شریفش را در کنار جد بزرگوارش سپری
نمود و از محبتهای بی دریغ و بسیار ایشان بهره برد. علاقه و محبت
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به حسن و حسین علیه السلام به جایی رسیده
بود که آن دو کودک را «ریحانه» میخواند و در جواب یکی از صحابه که عرض
کرد: «ای رسول خدا، آیا ایشان را دوست داری؟»، فرمود: «چگونه
ایشان را دوست ندارم این دو تن، گلهای خوش بوی من از دنیا هستند و من آن
دو را میبویم»، و همین مضمون را درباره امام حسن علیه السلام فرمودند: «به
راستی که او گل خوش بوی من در دنیاست و به راستی که این پسر من سیّد و
آقاست».
بزرگی
منش و سترگی روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه
و آله وسلم او را با کمی سن، در برخی از عهدنامهها گواه میگرفت.
آن گاه که پیامبر به امر خدا، با اهل نجران، به مباهله برخاست، امام حسن و
امام حسین و حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام را نیز به فرمان خدای، همراه
خویش برد و آیه تطهیر در پاک دامنی آن گرامیان فرود آمد.
حضرت
امام حسن علیه السلام از نظر صورت و سیرت در بین ائمه اطهار علیه السلام
شبیهترین آنان به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم است. وقتی
امام حسن علیه السلام به دنیا آمد شباهت بسیاری به جد بزرگوارش داشت و این
شباهت بعدها در چهره، رفتار و گفتار آن حضرت بیشتر نمایان شد. علاوه بر چهره جذاب و نورانی، راه رفتن و صحبت کردن حضرت نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود.
حُسنِ خلق، کرامت، جوان مردی، یتیم نوازی و دیگر سجایای اخلاقی را نیز آن
حضرت از جدّ گرامی اش به ارث برده بود. شیخ مفید در کتاب معروف خود، ارشاد،
آورده است: «و حسن علیه السلام چنان بود که از نظر خلقت و سیرت و سیادت
شبیهترین مردم به رسول خدا بود».
در
روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به
امام حسن و امام حسین علیه السلام محبت فراوان داشت و میفرمود که آن دو
سید جوانان اهل بهشت هستند. هم چنین در روایتی آمده است که رسول
خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل
بهشت بنگرد، به حسن بنگرد»؛ و این گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
نیز مشهور است که فرمود: «اهل بهشت همگی جوان هستند» و این تذکر پیامبر به
این دلیل است که عدهای فکر نکنند که برای پیران اهل بهشت نیز سیّد و آقایی
خواهد بود. چنان که امام جواد علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، در بهشت
پیری وجود ندارد؛ بلکه همگی جوان هستند».
امام
سجاد علیه السلام میفرمایند: حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان
خود از همه عابدتر، زاهدتر و با فضیلتتر بود و هرگاه حج میرفت، پیاده،
و چه بسا پابرهنه میرفت و هرگاه مرگ را به خاطر میآورد میگریست و هرگاه
رستاخیز و زنده شدن را از نظر میگذراند، اشک از دیده میریخت و هرگاه گذر
از صراط را در اندیشه میآورد، گریان میشد... و هرگاه به نماز
بر میخاست، تنش در برابر خداوند عزوجل به لرزه میافتاد و هرگاه بهشت و
دوزخ را به یاد میآورد چونان مار گزیده بی تابی میکرد و از خداوند، بهشت
را طلب میکرد و از آتش دوزخ به او پناه میبرد. او هرگاه عبارت «یا
ایّهاالذین امنوا» را از قرآن میخواند، میگفت: «لبیک اللهم لبیک».
امام حسن علیه السلام توجهی ویژه به خداوند داشت.
آثار این توجه را گاه از چهره او به هنگام وضو درمی یافتند:، چون وضو
میگرفت رنگ میباخت و به لرزه میافتاد. میپرسیدند که چرا چنین میشوی؟
میفرمود: «آن را که در پیشگاه خدا میایستد جز این سزاوار نیست». از امام
ششم علیه السلام نقل میکنند که فرمود: «امام حسن علیه السلام هم عابدترین
مردمان زمان خویش بود و هم با فضیلت ترین. چون به یاد مرگ و... رستاخیز
میافتاد.
آن قدر میگریست تا بی حال میشد. پیاده و گاه پابرهنه، 25بار به خانه خدا رفت».در
بیان شجاعت امام حسن علیه السلام همین بس که او تربیت یافته شیر خدا، علی
علیه السلام است که در جنگها به دشمن پشت نمیکرد و تا دشمن را به هلاکت
نمیرساند، از پای نمینشست.
امام حسن علیه السلام نیز که از کودکی
همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جنگها دیده بود و از پدر جنگاوری
آموخته بود، در پیکار بسیار دلاور بود.امام
حسن علیه السلام بسیار بردبار و شکیبا بودند. این صفت حضرت در برخورد با
مشکلات و مصائب و نیز در روبه رو شدن با جاهلان و دشمنان بسیار آشکار بود.
مردی از اهل شام به تحریک معاویه، امام علیه السلام را به باد دشنام گرفت.
پس
از این که آن مرد ساکت شد، امام علیه السلام او را سلام گفته، فرمودند:
«به گمانم در این شهر غریب هستی. اگر نیازمند خانه هستی به تو منزل دهیم، و
اگر نیاز به مالی داری آن را در اختیارت میکنیم. اگر گرسنهای
سیرت سازیم و اگر نیاز دیگری داری کمکت کنیم». مرد شامی از عمل زشت خود
پشیمان شد و در حالی که میگریست گفت: «تو و پدرت نزد من مبغوضترین مردم
بودید و اینک محبوبترین آنها هستید»؛ و این گونه مردی جاهل و فریب خورده
با برخورد حلیمانه امام حسن علیه السلام هدایت یافت و در جمع دوستان اهل
بیت علیه السلام درآمد.
کرم
و سخاوت امام حسن مجتبی علیه السلام به حدی بود که در روایت آمده است که
هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت. به همین دلیل
است که او را «کریم آل طه» میخوانند.هنگامی که به ایشان عرض
شد: «چرا هیچ سائلی را رد نمیکنید؟» فرمود: «من سائل درگاه خدا و راغبِ
پیشگاه اویم و شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم»؛ و
نیز میفرمود: «بهترین روزهای جوانمرد روزی است که از او چیزی درخواست
شود».
روایت
شده است که حسن بن علی علیه السلام بر گروهی از فقرا گذشت که تکه نانهای
بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن برمی داشتند و میخوردند.
این جماعت به امام علیه السلام گفتند:ای پسر دختر رسول خدا، بفرمایید.
حضرت فرود آمد و فرمود: «خداوند مستکبران را دوست ندارد» و همراه آنان به
خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند. سپس امام علیه السلام آنها
را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشید. امام علیه
السلام، چون از این کار فراغت یافت، فرمود: «فضیلت و برتری از آنهاست؛ زیرا
آنها جز آنچه ما را بدان اطعام کردند، نداشتند، ولی ما بیش از آن چه
دادیم، داریم». این مطلب فروتنی فراوان امام علیه السلام را نشان میدهد